ستاره ي درخشان ِ من
سه شنبه اي كه گذشت ، مراسم عقد عمو مسعود بود ، عمو مسعود عزيز بالاخره نيمه ي گمشده اش رو پيدا كرد و توي روز عرفه ساعت 6/30 عصر خطبه ي عقدش جاري شد . برايش از صميم قلب آرزوي خوشبختي ميكنم . از دو روز قبل كه لباس هات رو آماده كردم ، خيلي ذوق داشتي و هر موقع براي پرو تنت ميكردمشون كلي بالا و پاييت مي پريدي و ميرقصيدي ، براي اولين بار بود كه واست كت و شلوار دوختم و خيلي شيك هم از كار دراومد . تو مثل هميشه ، توي جمع ميدرخشيدي و با ورودت به محضر همه گفتن " دوماد كوچولو اومد " و كلي ذوقت رو كردن ، خيلي با مزه شده بودي و خيلي هم ذوق داشتي كه به قول خودت به عروسي عمو مسعود بري . اين عكس يادگاري پدر و پسري رو هم اينجا ميزارم تا بدوني چه ت...